در وب گردی های امروز نوشته جذابی را یافتم که شک ندارم برای عزیزانی که از 65 سالگی عبور کرده و به سمت دهه هشتم زندگی خود میروند بسیار جالب و آموزنده خواهد بود. نکاتی که در سراشیبی عمر، ما آدم ها را لحظهای متوقف میکند و معنای واقعی زندگی را یادآوری میکند:
۱. پس از محبت به پدر و مادر، خواهر و برادر، همسر، فرزندان و دوستانمان، اکنون شروع به دوست داشتن خودمان کنیم.
۲. باید متوجه شویم که «اطلس» نیستیم که دنیا را روی شانههایمان حمل نماییم. ما هرکداممان تنها، انسانی هستیم مثل بقیه انسانها!
۳. ما دیگر باید از چانهزنی با فروشندگان سبزی و میوه، دست کشیده باشیم. چند سکه بیشتر ما را ورشکسته نمیکند اما ممکن است به فردی کمک کند که برخی از هزینههای زندگیاش را کم کند، یا بتواند کیف و کفشی برای مدرسه دختر یا پسرش بخرد.
۴. ما باید دست به انعام دادنمان، مخصوصاً، انعامهای بزرگ به پیشخدمتها و کارگران و نیروهای خدماتی، عادت کند. پول اضافی ممکن است لبخندی بر لبان آنها، و سپس برقی به چشمان عائله آنها بیاورد. بهویژه کسانی که برای امرارمعاش خود و خانواده، شرافتمندانه و سخت زحمت میکشند.
۵. ما به هیچ سالمندی نمیگوییم که آنها قبلاً آن داستان را بارها و بارها برایمان گفتهاند،
چه! این موضوع باعث میشود که آنها در خط خاطراتشان قدم بزنند و گذشته خود را مرور کنند.
۶. ما باید در این سن یاد گرفته باشیم که افراد را حتی زمانی که میدانیم اشتباه میکنند، اصلاح نکنیم!
مسئولیت کامل کردن همه افراد، اساساً و اصلاً بر عهده ما نیست. آرامش در این سن دیگر، باارزشتر از کمال و کمالگرایی است.
همه این کمالگراییها و سختگیریها مربوط به قبل باید باشد.
۷. ما آزادانه و سخاوتمندانه به دیگران احترام میگذاریم و از ایشان تعریف میکنیم. تعریف نهتنها برای گیرنده، بلکه برای ما نیز باعث تقویت روحیه میشود.
و یک نکته کوچک؛ اگر کسی از شما تعریف کرد؛ هرگز و هرگز آن را رد نکنید، فقط بگویید متشکرم.
فروتنیها را درگذشته رها کنید، آن زمانی که سرشار از شهوات قدرت و مقام و ثروت و مکنت و ناموری و دیده شدن بودیم گذشته است.
۸. ما در این سن، دیگر باید یاد گرفته باشیم، که در مورد چروک یا خال روی پیراهنمان ناراحت نباشیم، شخصیت پرورشیافته کنونی ما حتماً خود را نشان خواهد داد و اساساً شخصیت بلندتر از همان ظاهر صحبت میکند.
۹. از افرادی که برای ما ارزش کمی قائل میشوند دوری گزینیم ، زیرا ممکن است که آنها ارزش ما را ندانند، اما ما که قدر خود را حتماً خوب میدانیم.
۱۰. باید در این سن دیگر یاد گرفته باشیم که از احساساتمان خجالت نکشیم. این احساسات ماست که از ما انسانی میسازد که هستیم.
۱۱.باید آموخته باشیم که بهتر است خود را از برخی رابطهها کنار بکشیم، تا مجبور نباشیم آنها را قطع نماییم.
هرچند که میدانیم؛ منیت، ما را از خود دور نگه میدارد، درحالیکه با داشتن روابط با دیگران، هرگز تنها نخواهیم بود.
۱۲. امروز که حال خوشی داریم، دم را غنیمت شمریم و آن را بهخوبی زندگی کنیم. دیروزمان گذشت و از فردا هم بی خبریم…
۱۳. بالاخره ما باید کاری را انجام دهیم که خوشحالمان میکند. چراکه ما مسئول خوشبختی خودمان هستیم و آن را به خود مدیون هستیم.
و نهایتاً؛ خوشحالی یک انتخاب است
همه حقمان بوده است که در هرزمانی شادباشیم،
ولی، آخر شادی که یک کودک و یا بهتر است بگوییم یک گوهر بسیار کمیاب و گمشده زمانه ماست، آن را چگونه بیابیم؟ کمک کنید بلکه بیابیم یا بسازیم، شادی را!