آیا پدربزرگ و مادربزرگ نوهها را لوس میکنند؟
باهاتیم:روابط والدین در نقش پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ همیشه محل مناقشه هایی به شوخس یا جدی بین نسل ها بوده است. همیشه فرزندان معتقد هستند که والدینشان با انها بسیار سختگیرانه رفتار کرده اند و حالا رفتار متفاوتی با نوهها دارند. روانشناسان برای بهبود و اصلاح روابط و ارتقا کیفیت آن بر این بخش متمرکز شدهاند. درحالیکه حلقه مفقوده بسیار مهمی وجود دارد که با پرداختن به آن میتوان به گنجینههای با ارزشی دستیافت. حلقه مفقوده ما، تمرکز بر روابط نوه با پدربزرگ و مادربزرگش است.
ما تقریبا یک سوم از عمر خود را پدربزرگ و مادربزرگ هستیم!
میتوان گفت حدود سهچهارم بزرگسالان پدربزرگ و مادربزرگ خواهند شد.به طور مثال در کشوری مثل انگلستان، میانگین سن پدربزرگ و مادربزرگها در حال حاضر حدود ۵۴ سال است؛ بنابراین اکثر مردم حدود یکسوم از عمر خود را پدربزرگ و مادربزرگ خواهند بود.
تقریباً بسیاری از آنها در دوره پدربزرگ و مادربزرگی خود کمک بسیاری را به فرزندان خود در نگهداری نوهها کرده و اتفاقاً در این دوران احساس مؤثربودن، امید و نشاط بیشتری دارند.
البته باتوجهبه رشد جمعیت جهان و جهت آن به سمت پیری و از سویی دیگر شرایط حاکم بر جوامع صنعتی که مسبب تغییر در شبکههای خانوادگی و کوچکشدن خانوادهها شده است، پدربزرگ و مادربزرگها نقش مهم و خاصی را در روابط خانوادگی بازی میکنند.
نقش پدربزرگ و مادربزرگها در روابط خانوادگی
روابط نوه با پدربزرگ و مادربزرگ
برای مثال در یک خانواده سهنفری که پدر و مادر هر دو شاغل هستند، برای نگهداری فرزند خود قطعا از پدر و مادر یکی از والدین کمک خواهند گرفت و این ماجرا تقریباً به یکروال طبیعی در جوامع صنعتی تبدیل شده است و پدربزرگ و مادربزرگها بهعنوان یکی از ستونهای مؤثر در ساختار روابط خانوادگی میتوانند الهامبخش توسعه اجتماعی، بالینی و آموزشی برای طیف گستردهای از روانشناسان قرار گیرند. این رابطه میتواند بستر مؤثری را جهت ارائه راهکار و حل بسیاری از مشکلات بالینی سالمندان فراهم نماید و روانشناسان میتوانند بر روی آن بهعنوان یک پتانسیل بالقوه کار کنند.
فرزند بادام است؛ اما نوه مغز بادام است!
وقتی پدر و مادر بنا بر شرایط حاکم بر اقتصاد خانواده هر دو از صبح تا عصر برای کسب درآمد بیرون از خانه هستند، مطمئنترین مکان دنیا برای نگهداری فرزندان، خانه پدربزرگ و مادربزرگ آنهاست و فرزندی که از نعمت پدربزرگ و مادربزرگ بهرهمند است بسیار خوششانس است و خوشاقبالتر این است که دو خانواده پدر و مادرش روابط خوب و صمیمانهای نیز داشته باشند. در این صورت میتوان گفت کودک دو بهشت برین در زندگیاش دارد.
در حدود ۵۰ سال پیش مادربزرگها دیدگاههای سختگیرانهتری داشتند، اما در حال حاضر آنها بسیار مهربانتر از مادربزرگهای قدیمی ظاهر شدهاند و حتی یک نگرانی جدی برای والدین به وجود آمده است که پدربزرگ و مادربزرگها فرزندانشان را بامحبتهای بیدریغ و بیقیدوبند، بسیار لوس میکنند. شیرینی نوه برای پدربزرگ و مادربزرگ
آیا واقعاً پدربزرگ و مادربزرگها، نوهها را لوس میکنند یا حقیقت دیگری وجود دارد؟
حقیقت چیست؟
حقیقت، این جمله معروف و قدیمی است که همه ما آن را بارهاوبارها از زبان پدربزرگ و مادربزرگها شنیدهایم.
” بچه بادام است و نوه مغز بادام .” به همین سادگی!
در واقع نوهها وقتی به خانواده اضافه میشوند که پدربزرگ و مادربزرگها به دلیل گذر از دالانهای تجربه زندگی، به تکامل و بلوغ ذهنی نسبتاً خوبی دستیافتهاند. معیارهای آنها برای ارزشگذاری حوادث مهم زندگی، تغییر کرده است و احساسهای عمیق آنها برای درک معجزات تکراری در زندگی، بسیار برانگیخته میشود.
آنها از مادر شدن و پدر شدن فرزندانشان به نهایت شعف و شادمانی میرسند و به ثمر نشستن درخت زندگی خود را مشاهده مینمایند.
آنها تبدیل به ریشههایی شدهاند که حالا در درخت هستی خود، میوههای خود را که همان نوههای نازنینشان هستند به تماشا مینشینند.
از سویی دیگر آنها در ارتباط با نوهها، گویا دارند، زندگیشان را دوره میکنند و ناظر تکرار ارتباطات خود با فرزندانشان هستند. به همین دلیل با نوهها، سختگیریهایی که با فرزندان خود داشتهاند را ندارند. گویا نتیجه همه سختگیریها را میدانند و احتمالاً با راه مهربانانهتری، راهحل جدیدی را امتحان میکنند. پدربزرگ و مادربزرگ
پرمحتواترین درس زندگی برای پدربزرگ و مادربزرگها!
شاید بتوانیم به آنها حق بدهیم.پدربزرگ و مادربزرگها با گذران سالها تجربه و دیدن ناملایمات روزگار، زیرکیها و نیرنگهای دور و زمانه، حالا در مقابل موجودی ایستادهاند که نه دروغ میگوید و نه نیازی بهدروغ گفتن دارد، نه زیادهخواه و حریص است و نه نیازی دارد که زیاد بخواهد و حریص باشد. او موجودی است آزاد، رها و شاد که دنیا و مالومنال آن برایش پشیزی ارزش ندارد و او فقط میخواهد بازی کند و وسط بازیهایش قهقهه بزند و حتی گاهی وسط بازیهایش با صدای بلند گریه کند و آن گاه به فاصله ده ثانیه دوباره بخندد و …. .
آری همه این سادگیها، زیباترین تصویر و نیز پرمحتواترین تابلو درس زندگی، در مقابل دیدگان پدربزرگ و مادربزرگها است. آنها ارزش این موهبت الهی را میدانند و عمیقاً از صمیم قلب مملو از شعف و شادمانی از وجود او لبریز میگردند.
آنها به این موجودات به چشم یک معجزه تکراری نگاه میکنند و با خود میگویند وجود نوهام یک معجزه است که میلیاردها بار بر روی کره زمین تکرار شده است و آنگاه با خود میگویند:
” آیا نباید این معجزه نازنینم را کمی لوس کنم؟! ”







